فلک را سقف بشکافیم - قسمت اول -(اضلاع علمی، حقوقی و سیاسی در "نهضت ملی انرژی اتمی")
لحظه تحویل سال ۱۳۹۱- نیروگاه اتمی نطنز- مجتمع غنی سازی شهید مهندس مصطفی احمی روشن- در جمع دانشمندان هسته ای ۱۳۹۱
بسمالله الرحمن الرحیم
خدمت دوستان عزیز عرض سلام و ارادت میکنم و خدا را سپاسگزارم که توفیق شد در یک چنین فرصتی محضر شما شرفیاب بشویم. دو ستان از چند وقت پیش گفتند که یک جلسهای برای عرض ادب خدمت دوستان بیایم و این که خسته نباشید عرض بکنم ولی نتوانستم و من مخصوصاً امروز را انتخاب کردم و گفتم بهترین فرصت همین ساعات سال تحویل آغاز سال 92 هست که خدمت دوستان برسیم و هم سال نو و عید نوروز را تبریک عرض بکنیم و هم برای شما آرزوی موفقیت بکنیم که به هر صورت با مشکلات زیاد درگیر یکی از حساسترین فعالیتهای مرتبط با عزت ملت ایران و شرافت تاریخی ایران و قدرتنمایی علمی به عنوان یک نسل پیشگام در سطح جهان بین دانشگاهیان جهان اسلام و حتی فراتر از آن هستید. گفتم بهترین فرصت در چنین ساعاتی است که خدمت شما شرفیاب بشویم و تبریک بگوییم. از طرفی میدانید که دیروز سالگرد ملی شدن صنعت نفت است. تلاشهایی که در دوران ملی شدن نفت صورت گرفت و حدود 60 سال پیش یک ماجرایی شبیه به ماجرایی که امروز در جریان است در یک اشل پایینتری اتفاق افتاد. در آن دوره بر سر مسئلهی نفت ظاهر استدلالها همین بود که صنعت نفت کار شما نیست و نیروی ایرانی و دانشمند ایرانی، نیروی تخصصی ایرانی عرضهی راه انداختن و ادارهی نفت را ندارد و باید انگلیسیها و غربیها بالای سر شما باشند و شما در حد کارگر ساده میتوانید در صنعت نفت کار بکنید و بقیهی کارها که فنی و علمی است باید به عهدهی ما باشد. شما بروید و به اسناد مراجعه بکنید و ببینید که استدلال دیگر آنها همین بود که اصلاً از نظر اقتصادی به صرف شما نیست که خودتان اداره کنید. چون شما هنوز بازارهای جهانی را نمیشناسید و به آن دسترسی ندارید. شما برای حمل نفت کشتی ندارید. اگر قطعات صنعت نفت خراب بشود شما ایرانیها که عرضه ندارید آنها را درست بکنید. تقریباً از جهتی شبیه به آنچه که امروز میگویند که انرژی هستهای اصلاً به سود شما نیست، اقتصادی نیست، خطرات دارد، شما عرضهی آن را ندارید و این تکنیک خاصی است. ولی پشت پرده این ادعاهای ظاهراً علمی و ملینما تحقیر ملت ایران، تحقیر تاریخ ایران، تحقیر دانشمندان و نسل جوان ایرانی و اثبات این بود که شما نمیتوانید. شما ذاتاً نمیتوانید و یک مشکل ذاتی دارید. یک وقتی یکی از جامعهشناسان سیاسی برجستهی اروپا که از پدران جامعهشناسی کلاسیک هست رساله و کتابی نوشت دال بر این که اصلاً جمجمهی شرقیها و ایرانیها با جمجمهی غربیها تفاوت دارد. این جمجمه، جمجمهی نژاد کارگر و نژاد بربر است و آن جمجمه نژاد کارفرماست. برای اینها پایاننامه نوشتند، تز نوشتند، کتاب نوشتند، تدریس دانشگاهی شده است. سه، چهار جریان نژادپرستی در حوزهی جامعهشناسی برای همین اهداف تئوریزه شد. پشت پردهی آن هم نگرانی از این بود که اگر غیر غربیها بتوانند در حوزهی تکنولوژی برتر، در حوزهی فنانیت و علم و صنعت پیشروی کنند، سه، چهار آثار دارد که دیگر هرگز نمیتوانیم جبران بکنیم و سلطهی خودمان بر جهان را از دست خواهیم داد. یکی این که به دنیا ثابت میشود که این که ما میگوییم بقیه نمیتوانند زیر سوال میرود و نشان میدهند خوب هم میتوانند. با تمام تحریم و فشار و تهدید و ترور میتوانند. وقتی بهترین دلیل برای «میشود» این است که شد. اینها نگران هستند. حالا من عبارت آن را عرض میکنم که اگر در ملت ایران و جوانان ایرانی بتوانند این کارها را بکنند که دائم هم دارند گام به گام جلو میروند دیگر تمام 150 سال، 100 سال تبلیغات ما، مغزشوییهای ما، کادرسازی و رسانههای ما که با آن به دنیا حالی کردیم که محور عالم ما هستیم و هیچ کس تخصص ندارد الا اینکه زیر نظر ما و در راستای منافع و مدیریت ما باشد و بنابراین اصلاً تخصصی در این عالم نباید باشد یا اگر هست در خدمت ما باشد. تخصصی بومی خودجوش که در خدمت ملت خودت و ملتهای ضعیف دیگر باشد نباید وجود داشته باشد. ولو به قیمت تحریم و ترور باشد. وقتی ببینند شد این حکومت نظامی و تروریزم فرهنگی، ارعابی که در دنیا ایجاد کردهاند که میگویند هیچ کس جز ما نمیتواند و اگر هم میتواند نباید از این خط عبور کند در هم میشکند. این آتوریته در هم میشکند. بقیه دیگر حرف او را گوش نخواهند کرد. یعنی سلطهی اینها بر جهان به لحاظ ایدئولوژیک و تبلیغاتی و فرهنگی زیر سوال میرود. همینطور نکتهی دوم این که دنیا را برای همه چیز محتاج خودشان کردهاند و میخواهند این احتیاج باقی بماند. نباید یک ملت به لحاظ علمی، اقتصاد و صنعتی خودکفا بشود و با عزت و غرور روی پای خودش بایستد و همیشه باید محتاج باشد. یک وقتی رهبری یک تعبیر قشنگی کرد. ایشان گفت این نفت که ما داریم و آنها ندارند، اگر آنها داشتند و ما نداشتیم ممکن بود به ما استکان استکان و با قیمت کلان بفروشند. وقتی احتیاج داری میخواستی چه کار بکنی؟ و فردا که نفت ما تمام بشود و مهمترین منبع انرژی، انرژی هستهای هست، اگر الان این کار نشود ما فردا دیگر هیچ چیزی نداریم. همین نفت را هم نداریم که به آن تکیه کنیم و اقتصاد خودمان را بر اساس آن و درآمد آن تأمین بکنیم. هیچ چیزی نخواهیم داشت. یعنی ملت ایران تبدیل به یک ملت درجه سه، وابستهی کامل و فقیر میشود. اینها همین را میخواهند. بنابراین این نکته، نکتهی بسیار مهمی است. انرژی هستهای هزار برابر نفت مهم است. آثار آن برای یک کشور و برای جهان مهمتر است و همان ادبیات و همان بحثها و همان حرفها زده میشود. خود این که اینجا دوربینهایی که دوستان دارند نمیتواند و نباید چهرهی شما را نشان بدهد و باید از پشت سر نشان بدهد به چه معنی است؟ چرا؟ چرا یک ملتی که میخواهد به لحاظ علمی و صنعتی و اقتصادی پیشرفت بکند باید نگران جان جوانان دانشگاهی خودش باشد که دوربین آنها را نشان ندهد؟ این یعنی این که جو ارعاب، دیکتاتوری و حکومت نظامی در جهان برقرار است. این یعنی این که شما باید هزینه و بهای علم خودت را بپردازی. شهید احمدی روشن که در جمع شما بود و در همینجا کار میکرد و فعالیت میکرد و به شهادت رسید، بین راه که میآمدم دوستان زندگینامهی ایشان را توصیف میکردند. میفرمودند ایشان وقتی آمد و در اینجا مشغول شد با ماشین پدرش و با ماشین عمویش و با ماشین شخصی میآمد. به اندازهی هفتاد بار دور کرهی زمین بچرخد مسافت تهران تا نطنز را طی کرد و میآمد. با حقوق یک و نیم میلیون و در این حدود هم میآمد و گاهی مجبور میشد با کسانی که بیرون کار میکند، چون ممکن بود وارد روند رسمی اداری نشود، از جیب خودش و بخشی از حقوق خودش را بدهد و دوستان گفتند وقتی که آمد حتی یک مدتی میز و صندلی نداشت که در اتاق کارش کار بکند. گفتم ببینید این یعنی این که هیچ چیزی نمیتواند مانع بچههای ما، شما و کسانی که اینجا هستید بشود. گمنامی، مشکل اقتصادی، گاهی دوری از خانواده و هزار مسئلهی دیگر نمیتواند مانع بشود. برای این که این یک پروژهی فقط ملی هم نیست. بلکه یک پروژهی تاریخی است. یعنی الان مسئلهی هستهای ایران یک جنبهی نمادین و سمبلیک برای همه دنیا پیدا کرده است و جالب است بدانید که من در بعضی دانشگاههای مختلف اروپا، آمریکا، آسیای شرقی گاهی جلساتی داشتهام و با این که موضوع بحث من اصلاً هیچ ربطی به فیزیک و هستهای ندارد و بنده از این چیزها سر در نمیآورم. اینجا هم که گفتند این را بپوش یک لحظه احساس یک دانشمند هستهای به من دست داد. البته من فکر کردم این چیزها را میدهم که اینجا آلوده نشویم. ولی گفتند نه آقا، این چیزها را میدهند که شما اینجا را آلوده نکنید. با این که موضوع بحث من هیچ ارتباطی با این مسائل نداشت ولی استاد و دانشجو از سودان در شمال آفریقا تا هند، تا آمریکای لاتین، تا شرق آسیا و تا خود اروپا با من صحبت کردند. مثلاً طرف استاد دانشگاه است و در آمریکا فیزیک هستهای خوانده است. میگوید در کشور من این رشتهای که من خواندهام هیچ کارایی ندارد و غرب اجازه هم نمیدهد که ما در کشور خودمان وارد این قضیه بشویم. خدا را شاهد میگیرم که این عین عبارت اوست. صحبت ما که تمام شد ایشان گفت من میخواهم صحبت کنم. پیش دانشجوهای خودش بود. گفت صحبت من ربطی به موضوع صحبت شما ندارد ولی ربطی به ملت شما دارد. گفتم چطور؟ گفت امروز ملت شما پرچمدار تمام ملتهای ستمدیده و مظلوم عالم شده است. بقیهی ملتها و رجال آنها میترسند از خط قرمزهایی که اینها تعیین میکنند، عبور کنند. خط قرمزهایی که کاملاً هم اخلاقی و حقوقی و قانونی است اما منافع اینها اجازه نمیدهد. تنها ملت و سیستمی که از اینها عبور میکند و میایستد شما هستید و همهی ما هم میترسیم و هم به شما و ملت شما احترام میگذاریم. مثل یک قهرمانی که جلو میرود. ما که نمیتوانیم ولی احسنت به تو که رفتی و میروی. و عبارتی که میخواستم عرض کنم این است که گفت چشم امید همهی ما به شماست. چون شما اگر این خط ارعاب جهانی را بشکنید و نشان بدهید یک ملتی غیر وابسته به استکبار و متکی به خودش در اوج پیشرفت جلو میرود، فضای جهان به زودی تغییر خواهد کرد. میگفت وقتی شما ماهواره به فضا میفرستید، وقتی که شما در حوزهی نانوتکنولوژی این پیشرفتها را میکنید، وقتی شما در هستهای این کارهای عظیم را میکنید، با این همه مصارف در کشاورزی و انرژی و همه چیز، تمام ملتهای دنیا در آفریقا، آمریکای لاتین، آسیا و بعضی از ملتهای اروپا امید پیدا میکنند که میشود و میگویند ببینید، اینها انجام میدهند. گفت شما فقط یک ملت نیستید. شما یک خط را میشکنید. شما که بروید ملتهای زیادی در نیم آینده به دنبال شما به راه خواهند افتاد و سرنوشت جهان و مسیر تاریخ تغییر پیدا میکند و آن جملهی عجیبی که من تعجب کردم و وقتی ایشان گفت من به گریه افتادم. گفت بر سر مسئلهی هستهای اگر مقاومت نکنید و جلو نروید شما به همهی ما خیانت کردهاید. یک کسی گفت به شما چه مربوط است؟ گفت شما اگر بر سر قضیهی هستهای یک قدم جلو بروید به کل ملتهای جهان انرژی و امید میدهید. اما اگر شما تسلیم بشوید به همهی ملتهای ضعیف در عالم خیانت کردهاید. چون یک ملت اینقدر جلو آمد و بقیه امید بستیم و همهی چشمها به شماست. اگر شما بگویید غلط کردیم و علم در اختیار شماست دیگر بقیه جرئت نمیکنند و میگویند اینها که اینقدر جلو رفتند در آخر وا دادند. ما که هنوز هیچ کاری نکردیم چرا برویم؟ میگفت این انگیزه را از همه خواهید گرفت و اگر شما بروید به همهی ملتها انگیزه میدهید. اینها مدام عقب میروند و شما جلو میروید. اینها که گفتند ما 10 سانتریفیوژ هم نمیدهیم. الان هزاران سانتریفیوژ اینجا هست و دوستان گفتند هنوز هم چیزهایی آماده هست که کار بکند. اینها مگر همین چند سال پیش نگفتند حتی ده سانتریفیوژ هم اجازه نمیدهیم فعال باشد. بعد به آنها گفته بودند اقلاً 5 سانتریفیوژ پشت شیشه و به شکل موزه و خاموش باشد. گفته بودند راجع به این مذاکره خواهیم کرد. مذاکره شروع میکنیم تا ببینیم چطور و با چه شرایطی باشد. اینها اینطور وحشی هستند. حالا خودشان دهها هزار بمب اتم دارند. یک ملتی که میخواهد انرژی هستهای مسالمتآمیز را کار کند اینطور رفتار میکنند. همینهایی که گفتند ما بر سر 5 یا 10 سانتریفیوژ پشت شیشه با حالت موزهای و نمادین مذاکراتی شروع میکنیم که ممکن است 20، 30 سال طول بکشد امروز مجبور شدند که بپذیرند که اگر چند ده هزار سانتریفیوژ دارید دیگر تعداد آن را بیشتر نکنید. پس شما خط قرمز نیستید. خط قرمز قانون است. خط قرمز حقوق بینالملل است. خط قرمز همان معاهدههایی است که خودتان یک طرفه نوشتید و خودتان هم به آن عمل نمیکنید و خط قرمز ما، قبل از همهی اینها اسلام است که برای محیط زیست قداست به معنی حقوق قائل است، برای حیوانات همینطور است. اسلام میگوید اگر به برگ درختی نیاز نداری و آن را از درخت بکنی مسئولیت شرعی یعنی حقوقی و اخلاقی داری. اگر یک شاخهای را بشکنی، یک حیوانی را اذیت کنی. در روایت میگوید حتی یک حیوان گزنده و مضر، مثلاً یک مار زهری اگر به تو کار ندارد و در بیابان تو رد میشوی و آن هم راه خودش را میرود، اگر به آن صدمه بزنی حرام است. این اسلام است. راجع به حیوان که میخواهد ذبح کند میگوید هیچ حیوانی را جلوی چشم حیوان دیگر ذبح نکنید. در روایت میفرماید گوسفند را جلوی حیوان دیگر ذبح نکنید. جلوی حیوان چاقو را تیز نکنید. اگر کسی برای تفریح به شکار برود حرام است. مثلاً بگوید خوشم میآید یک پرندهای را برای لذت آن بزنم. یک وقتی شغل کسی شکارچی و صیاد است بحث دیگری است. ولی اگر کسی به صورت تفریحی به شکار برود حرام است و اسلام به او این اجازه را نمیدهد. این فقه اسلام و این فقه شیعه که میگوید شما اگر به شوخی بچهی خودت را نیشگون بگیری و سرخ بشود باید به بچه دیه بدهی، اگر کبود بشود باید اینقدر دیه بدهی، اگر سیاه بشود باید اینقدر دیه بدهی. حالا ما عمل نمیکنیم ولی به ما میگوید نباید اجازه بدهی پشت سر کسی که در جلسه نیست کسی حرف بزند یا خودت چیزی بگویی. چون او حضور ندارد از خودش دفاع بکند. حرمت او اینقدر مهم است. به اندازهی این که گوشت جنازهی او را بخوری. غیبت همین است. اسلامی که اینقدر با خشونت کلامی و خشونت در نگاه مخالف است. مثلاً در روایت میفرماید وقتی به کسی نگاه میکنی، با نگاه خشن نگاه نکنید. مستحب است که با لبخند نگاه بکنی. البته افرادی مثل من استثنا هستند. چون فیزیک صورت من بیشتر با دعوا جور است تا با لبخند جور باشد. میگوید به همدیگر با لبخند نگاه کنید. علامت مؤمن این است. آرامش، لبخند، سخن نیکو و خدمت به خلق است. از پیامبر(ص) میپرسند و میگویند مسلمان هر روز که از خانه بیرون میآید، اگر مسلمان است باید صدقه بدهد. بعد از ایشان میپرسند آقا اگر پول نداشت چه کار بکند؟ میگویند صدقه فقط پول نیست. اگر یک خاری در مسیر هست باید آن را از سر راه مردم برداری تا یک وقت این خار به پای کسی نرود. این هم صدقه است. فرمودند اگر در جلسهای شما شوخی میکنید و یک کر و لالی هم آنجا که نمیشنوید، صدقهی شما اینجا این است که بروی و همان حرفهایی که با هم میزنید را به یک شکلی به او حالی کنی. اگر جوکی گفتهای و همه خندیدهاند این هم باید بفهمد و باید بخندد. در جلسه منزوی نشود. پیامبر(ص) فرمود این صدقه است. اسلام دینی است که در مسائل حقوق بشر و حقوق حیوان و حقوق گیاه و حتی حقوق اشیا حرف میزند. در روایت داریم که علامت جامعهی ایمانی تمیز بودن محیط زیست و محیط زندگی آنها است. یکی از علائم این است که این جامعه کثیف است یا تمیز است. لباس کثیف است یا تمیز است. لباس مستحب در اسلام لباس روشن و از جمله سفید است که پیامبر(ص) میفرمودند هم روحیه را باز میکند و هم کثیف نمیشود. یک روایتی دیدم که پیامبر(ص) فرمودهاند لباسهای خود را هفتهای یک بار در آب بجوشانید. حالا آن موقع که این چیزها رعایت نمیشده است. همین الان هم در بخشی از دنیا رعایت نمیشود. یک دینی که اینقدر حساس است. یک وقتی رهبری در صحبت عمومی خود گفت یک وقتی پیش حضرت امام بودیم و یک مگس در اتاق بود. ایشان به جای این که مگس را بکشد بلند شد و پنجره را باز کرد و مگس را بیرون کرد. حقالناس در حدی که میگوید وقتی در نجف یک تعزیه بود و امام به آنجا رفت، دم درب ایستاد و یک فاتحه خواند و برگشت. گفتیم آقا چرا داخل نرفتید؟ فرمودند دیدم کفشهای مردم دم درب است و اگر من بخواهم داخل بروم چون باران هم آمده و زمین خیس و کثیف است باید پای خودم را روی کفش مردم بگذارم و به داخل مسجد بروم و این حقالناس است. این حق بشر است. حق مردم است. من میخواهم یک عمل مستحب انجام بدهم و به مجلس تعزیه بروم ولی این کار فعل حرام است که پای خود را روی کفش مردم بگذارم و کفش آنها خراب یا گلی بشود. خب این منطق اسلام و منطق فقه ماست. منطق اینها هم اینطور است که دهها هزار بمب اتم آمادهی شلیک دارند و از طریق اینها بر جهان اعمال دیکتاتوری میکنند. یعنی میگوید شما در فرهنگ و اقتصاد باید اینطور باشید و تا بگویی نه، میگوید این ذراتخانهی ما را نگاه کن. حواست باشد. ما همانهایی هستیم که در جنگ ژاپن بمب اتم زدیم. استراتژیستهای آنها این را گفتند. گفتند چه نیازی به زدن این بمب بود؟ گفت نیازی نبود. واقعیت این است که اینها تسلیم شده بودند ولی برای بعدش از آن نیاز بود. ما باید به دنیا حالی میکردیم که آقای دنیا از این به بعد کیست. دو بمب زدند و 250 هزار انسان را ظرف چند ثانیه نابود کردند که تا نسلها آثار آن هم در محیط زیست و هم در بچههای آنها هست. اینها همانهایی هستند که در عراق اورانیوم کمتر غنی شده را مصرف کردند و هنوز بچههای عراقی معلول به دنیا میآیند. صدای آن را هم در نیاوردند. اینها کسانی هستند که جنگهای میکروبی و شیمیایی را به راه انداختند و بزرگترین تولید کننده سلاحهای میکروبی و شیمیایی اینها هستند. در دنیا چه کسی اینها را تولید میکند؟ چه کسی در حلبچه 5، 6 هزار نفر آدم را نابود کرد؟ در جبهه بچههای ما مظلومانه و غریبانه میجنگیدند. بچههای ما با کلاش و آر.پی.جی میجنگیدند ولی آن طرف همه نوع تانک و توپخانه و هواپیما و همهی سلاحهای جدید را داشت. بچهها میگفتند کلاشینکف کلاغ کیش کن است. ولی با همین کلاغ کیش کن بچههای ما رفتند و با اینها جنگیدند. ولی شما آمدید 5 هزار زن و بچه را در کردستان عراق و یک عدهای را هم در کردستان ما و کرمانشاه ما با این بمبها زدید. اینها را چه کسی به عراق داد؟ همین آمریکا و انگلیس و آلمان و فرانسه دادند. همینها بودند. کس دیگری نبوده است. همینهایی که الان پلیس بمب اتم و بمب شیمیایی شدهاند خودشان کثیفترین رژیمهای عالم هستند. اینجا که به تعبیر دوستان حداقل 3/2 نفر روز از ابتدا تا امروز محل شما و نطنز را کنترل و بازدید میکنند، حالا بعضی از روزها 7، 8 نفر آمدهاند و بعضی روزها کمتر آمدهاند. از اول تا الان به طور متوسط 3/2 نفر روز اینجا را کنترل میکنند. دوربینهای آنها هم که الان همه جا هست که من یک عشقالله هم به دوربین آنها رساندم که یک پروندهی هستهای هم برای ما درست کنند و به دادگاه لاحه و بینالملل ببرند. این دادگاهها را برای کنترل بقیه و مصرف گذشتهها ساختهاند. هیچ کدام از اینها هرگز در هیچ دادگاهی محاکمه نخواهند شد ولو صدها میلیون آدم را بکشند. چه کسی اینها را در عراق و افغانستان محاکمه کرد؟ دو ساختمان افتاد و آمدند دو ملت را نابود کردند. به این ملتها چه مربوط بود؟ صدها هزار انسان هنوز مفقودالاثر هستند. زن و بچه را بردهاند و هزاران جنایت کردهاند. چند میلیون آدم آواره هستند و صدها هزار نفر کشته شدند. این کشورها نه آزادی و نه رفاه دارند. چرا جرئت نمیکنید به ایران حمله بکنید؟ برای این که میدانید یک ملت دیگری است و اینجا یک انقلاب با شما حرف میزند. ایران نه عراق است، نه افغانستان است، نه سوریه است، نه لبنان است، نه مصر است. ایران، ایران است. ایران یک ملتی است که به نام خدا ایستاده و از این همه موانع عبور کرده و از بقیه هم عبور خواهد کرد. گفت تا حالا کردیم و شد و بقیه را هم میکنیم و خواهید دید که میشود. اینطور نیست که بتوانید جلوی یک ملت بایستید. جلوی یک دولت بدون ملت میتوانید بایستید. اگر ملت نباشد دولتها تسلیم میشود. ولی نمیتوانید جلوی یک ملت بایستید و این مسئلهی مهمی است. بازرسهای تیمهایی که به اینجا میآیند و از نطنز و جاهای دیگر گزارش تهیه میکنند به دوستان گفته بودند گزارشهایی که ما تهیه میکنیم درست است ولی آن چه که در بیانیههای اینها میآید اصلاً آن چیزهایی نیست که ما گزارش میکنیم. خودشان یک چیز دیگر مینویسند. ما بارها به اینجا آمدهایم و هر بار گفتهایم هیچ اثر و مدرک نظامی در هیچ یک از تأسیسات هستهای ایران ندیدهایم. ما این را گزارش میکنیم و امضا میکنیم و میدهیم ولی آن چیزی که آژانس میخواند چیز دیگری است. چون آرانس و شورای امنیت در اختیار 4، 5 حکومت است. اسم اینها عوض میشود. اسم آن را جهان آزاد و جهان باز و جامعهی بینالملل میگذارند. همهی اینها همان آمریکا و انگلیس و فرانسه است. آلمان را هم حساب نمیکنند. میگویند 1+5. نمیگویند 6. چون آلمان هم جزو مستعمرات آمریکا است. جامعهی بینالملل و جهان آزادی وجود ندارد. 5، 6 حکومت گردنکلفت هستند که دهها هزار بمب اتم و بمب شیمیایی و هستهای دارند. بر مراکز اقتصاد جهان مسلط هستند. رژیمهای دیکتاتور هم نوکرهای اینها هستند. پیشنویس بیانیهی سازمان انرژی اتمی از آنجا بیرون میآید. آنها میگویند باید چه چیزی بنویسی. مثل شورای امنیت است. در شورای امنیت 4، 5 کشور هستند که تمام دنیا را خودشان به خاک و خون میکشند و خودشان هم شورای امنیت هستند. دقیقاً دزدها رئیس کلانتری شدهاند. این یک مشکل است. کسانی که دهها هزار بمب اتم تولید کردهاند به بقیه میگویند شما غیر بمب این را هم نباید درست بکنید. شما را تهدید میکنیم، تحریم میکنیم، فشار میآوریم. اینها اگر جرئت داشتند و اگر زورشان میرسید تا حالا ده بار به ایران حمله کرده بودند. اینها میفهمند که اینجا از این خبرها نیست. زن و بچه و مرد و پیر و کوچک سر هر کوچهای اینها را تکه تکه میکنند. اینجا با جاهای دیگر فرق میکند. اینها از موشکهای ما نمیترسند. حتی میخواهم به شما بگویم که ما اگر بمب هستهای هم داشتیم اینها از بمب هستهای هم نمیترسیدند. برای این که خودشان دهها هزار بمب اتم دارند. ما که بمب اتم نداریم ولی آنهایی هم که دارند نوکرهای اینها هستند. بمب اتم داشتهاند و رژیم آنها سقوط کرده است. اینها از خود شما میترسند. از یک نسل دانشگاهی متدین میترسند که به دنبال عزت و استقلال کشور باشند. اینها از همین میترسند. چون اینها دو، سه بلوک درگیر بودهاند و همه در دو، سه جبهه بمب اتم داشتهاند و الان هم دارند. بنابراین اینها یقین دارند که مسئله نظامی نبوده و نیست ولی میگویند که هست. این نکته را هم عرض بکنم که این ترورها مخصوص به ایران نیست. حتی برای بعد از انقلاب هم نیست. یکی از دوستان اسناد و اسامی دارد که از قبل از انقلاب ایران، اصلاً انقلاب نشده بوده و اینجا هنوز شاه بوده و به دنبال هستهای به این شکل هم نبود و آن مقداری هم که بود خود آمریکاییها و فرانسویها دادند. اگر اینها غیر قانونی بود پس چرا آن زمان دادید؟ برای این که رژیم وابسته به شما بود. چرا حالا با همانها مخالف هستید؟ برای این که این ملت جلوی شما ایستاده است. مسئلهی شما مسئلهی بمب اتم نیست. میخواهید سلطهی شما بر جهان حفظ بشود. ایشان میگفت بیش از 30 نفر از دانشمندان مسلمان از کشورهای مختلف اسلامی، زن و مرد، شیعه و سنی، قبل از انقلاب ما سر به نیست و ترور شدند. آن زمان که انقلاب ایران نبوده است. اینها با جهان اسلام مشکل دارند و میخواهند در رشتههای فنی و دقیقتر از فیزیک و شیمی مسلمانها رشد بکنند. من در این فرصت میخواهم سه نکته را به شما عرض بکنم. سه نکته راجع به مسئلهی انرژی هستهای و فیزیک هستهای و فیزیک به طور عام عرض بکنم. این کار یک بعد علمی دارد و یک بعد سیاسی دارد و یک بعد حقوقی هم دارد. من در ذیل هر کدام از این سه بعد میخواهم یک نکتهای را عرض بکنم. اولاً از نظر علمی میگویم. من برای شما سند هم آوردهام. این کتابی است که اگر تهیه کنید و بعداً ببینید «مشاهیر فیزیک در تمدن اسلامی» است. یکی از کتابها این است. کتابهای متعددی داریم که اصلاً فیزیک جدید در جهان اسلام به طور عام و در ایران به طور خاص متولد شده است. میدانید بعضی علوم در حوزهی ریاضیات اصلاً اختراع دانشمندان مسلمان ایرانی است. یعنی جبر، مثلثات، هندسهی کروی تا قبل از تمدن اسلامی ایرانی نبوده است. اینها را متفکران و ریاضیدانان ایرانی اختراع کردهاند. همین تانژانت و کتانژانت و سینوس در واقع ترجمهی اصطلاحات عربی ایرانی است که دانشمندان اسلامی و به طور خاص ایرانی اینها را ابداع کردهاند. خیلی از چیزهای دیگر هم هست که من نمیتوانم در اینجا به همهی آنها اشاره کنم. فقط به دو، سه نمونه اشاره میکنم. من در کتابخانهی مرکزی دانشگاه سوئد بودم. یکی از دوستان گفت بیا برویم کتاب آن را هم به تو نشان بدهم که چون من پرواز داشتم نرسیدم بروم. ولی قرار شد ایشان برای من بفرستد. گفت حتی اعداد ریاضی انگلیسی اختراع ریاضیدان ایرانی است. 1، یک زاویه دارد. 2 دو زاویه دارد. 3، سه زاویه دارد. گفت این شکلها همگی اختراع خوارزمی است. ریاضیاتی که امروز بر جهان حاکم است، ریاضیات با صفر ابداع ایرانیها است که یک مؤلفهی آن در هند بود و یک مؤلفهی دیگر آن در چین بود. ولی ریاضیدانان ایرانی مسلمان این کار را کردند که بعد این نوع ریاضیات به غرب رفت و جایگزین اعداد رومی شد. اعداد رومی همین ایکسهایی است که مینویسند که گاهی برای یک عدد باید یک صفحه پر بشود. این ریاضیات اروپا بوده است. این ریاضیات از دانشمندان ایرانی و مسلمان است و از این قبیل مسائل زیاد است. من فقط یکی، دو مورد را اینجا عرض بکنم که آنجا چطور با این مسائل مواجه شدند و اینجا در جهان اسلام چطور مواجه میشدند. کتاب «تاریخ علوم» از «جورج سارتن» که شناخته شده است. یعنی امروز در دانشگاههای دنیا یکی از مراجع و منابع تاریخ علم است. من عیناً از روی آن میخوانم. میگوید «قطبالدین محمد شیرازی» که در ابتدای قرن هشتم هجری از دنیا رفته ا، یعنی ابتدای قرن 14 میلادی از دنیا رفته است. میگوید اولاً کتابهای ریاضی و فیزیک و شیمی و گیاهشناسی و جانورشناسی و زمینشناسی و نجوم از جهان اسلام و غالباً 80 درصد دانشمندان ایرانی مسلمان که گاهی طرف مفسر قرآن و فقیه هست، فیزیکدان و ریاضیدان بزرگ هم هست. هم عارف است و هم شیمیدان بزرگی است. هم مفسر قرآن است و تفسیر قرآن نوشته و هم فیزیک نور و نورشناسی را نوشته است. میگوید غالب آن چه که به نام رنسانس علمی میشناسیم ترجمه از روی کتابهای دانشمندان مسلمان و اغلب ایرانی است و جالب است که اینها در کشورهای اسلامی برای یک کشف صله و جایزه و تشویقی میگرفتند و جلسات مناظره داشتند که گاهی یک دانشمند مسلمان از ایران و از خراسان بزرگ و از خراسان و یکی هم از شمال آفریقا، از اندلس و اسپانیای اسلامی به مکه میآمدند و در زمان حج و در کنار حج راجع به چهار فرمول در فیزیک مناظره بکنند. میگوید تمام اینها ترجمه میشد و به اروپا میآمد. در کشورهای اسلامی به اینها جایزه میدادند ولی به اروپا که میآمد اینها را به دادگاه تفتیش عقاید میبردند و به نام کفرگویی آنها را اعدام میکردند. حالا من از این موارد فقط یکی را عرض بکنم. میدانید که بزرگترین دادگاههای تفتیش عقاید و آدمکشی در اسپانیای اسلامی بود که حدود سیصد هزار اروپایی مسلمان را دادگاههای کلیسا و پاپ اعدام کردند. یا سوزاندند و یا اعدام کردند برای این که میگفتند باید مسیحی بشوید و اینها نمیشدند و تا پای دار میرفتند و اعدام میشدند. اینها هزاران دانشمند را سوزاندند. میدانید جرم اینها در اروپا چه بود؟ جرم آنها این بود که آثار دانشمندان مسلمان و عرب و ایرانی را در فیزیک و شیمی ترجمه میکردند. من فقط یک نمونهی آن را عرض بکنم. همین قطبالدین شیرازی که عرض میکردم را بگویم. جورج سارتن میگوید قطبالدین شیرازی از نوابغ فیزیک، ریاضیات و فلسفه است. به زبان فارسی و عربی آثاری را نوشته است. از یک خانوادهی ایرانی است. پدر و عموی او پزشکان و جراحان درجه یک بودهاند. هندسه و فضاشناسی را پیش خواجه نصیر طوسی آموخت. یک نابغهی فیزیک بود. بعضی از ادعاهای او را میگوید. ما فیزیکدانان برجسته زیاد داریم. من فقط این را میگویم به خاطر این که آثار این آقا ترجمه شده و به اروپا رفته و به خاطر ترجمهی آن آنجا یکی را اعدام کردهاند. این مبارزه با علم است. این بعد علمی فیزیک است که میگویم. میگوید ایشان در باب تحلیل علمی قوس قزح یک و رنگینکمان و بیان دقیق منشأ و عوامل آن یک رساله نوشت. میگوید تابش اشعهی خورشید بر قطعات ریز آب هنگام بارش باران است و این را به لحاظ علمی تحلیل کرده و در این باب 200 صفحه مطلب علمی نوشته و میگوید این پرتوهای نور انعکاس داخلی پیدا میکند و به چشم ما میرسد. حالا دانشمند معروف اروپایی در رم میآید همین رساله را ترجمه بکند. ترجمه به نام «دیمولش» راجع به قوس قزح است. کلیسا ایشان را به جرم این کتاب میگیرد و محکوم به حبس ابد میکند. دیمولش در رم تا لحظهی مرگ زندانی شد. محکوم شد که حتی پس از مرگ جنازهی او سوزانده بشود و کتابهایی که از دانشمندان اسلامی و ایرانی ترجمه کرده هم سوزانده بشود. علت مجازاتها این بود که او گفت قوس قزح توضیح علمی دارد و رد پای مسیح در آسمان نیست. توضیح علمی دارد و نتیجهی انعکاس نور خورشید در ذراتی از آب در آسمان است. متهم شد که چرا این حرفها را زده و متهم شد که چرا این حرفها را از مسلمانها ترجمه کرده است. مسلمانها کافر هستند، چرا حرفهای آنها را به اینجا آوردهای؟ بعد خود او میگوید این یک نمونه است تا ببینید چه فاصلهی طولانی بین جهان اسلام در آن موقع و جهان عقبماندهی اروپا وجود داشته است. یک نمونهی دیگر را هم در باب فیزیک عرض بکنم. بسیاری از آنچه که تحت قوانین حرکت، قوانین نیوتن، جاذبهی زمین هست را در مدرسه و دانشگاه به نام چه کسی به ما و شما میگویند؟ به نام نیوتن و اینها میگویند. تقریباً تمام این تاریخ جعلی است. همهی اینها دروغ است. من فقط یکی، دو نمونه را بگویم. مسئلهی جاذبهی زمین، مسئلهی نیروهای حرکت و قوانین حرکت را اینها به سیصد سال پیش در اروپا نسبت میدهند. اینها منابعی است که هزار یا هزار و صد سال پیش در آثار دانشمندان مسلمان ایرانی هست. من فقط یکی، دو نمونه را عرض میکنم. این متنی که میخوانم یک سندی برای هزار سال پیش است. شما بگویید قوانین اول و دوم حرکت غیر از اینهایی است که من میخوانم. اولاً «ابن ملکا» در مکانیک راجع به انواع حرکت یک تقسیمبندی میکند. شما حتی اسمهای خیلی از اینها را هم نشنیدهاید. در دانشگاهها حتی اسمهای اینها را کسی نمیداند. اینها از یک آدم درجه پنجم مترجم خود قهرمان میسازند و میگویند پدر علم جدید است و ما از این همه آدم میگذریم و کسی اصلاً اسم اینها را نشنیده است. شما تا حالا اصلاً اسم ابن ملکا را نشنیدهاید. اگر کسی اسم ایشان را شنیده به من بگوید. «ابوالبرکات» پیرامون حرکت سقوط اجسام تحت تأثیر نیروی جاذبهی زمین کتاب مینویسد که جسم رها شده هر چه به زمین نزدیکتر بشود سرعت آن افزایش مییابد به طوری که تأثیر جاذبه با زیاد شدن طول مسافت اضافه میشود. اینها نسخههای خطی است و چاپ هم نشده است. یک بار هم کسی ارزش قائل نشده که برود اینها را چاپ بکند. میگوید هر چه مقصد حرکت دورتر باشد سرعت متحرک در انتهای مسیر و میل آن به غایت بیشتر میشود. در اثر سرعت زیاد شکسته و خرد میشود. بعد میگوید انواع و اقسام حرکت را میتوان مدیریت کرد. به نحوی که بعضی از قوانین به شکل نسبی در بیاید و بعضی از قوانین به طور مطلق اجرا بشود. قوانین نسبی آنهایی است که در اثر تعامل علل طبیعی روی آنها عمل میکند. کسانی که این قوانین را نمیدانند فکر میکنند اینها اتفاقی است. در حالی که وقتی این قوانین را بدانی میتوانی بفهمی که در مشیت الهی هیچ چیز اتفاقی نیست و سنتالله طبق قوانین دقیق فیزیک عمل میکند. اگر ارتفاعی که شیء از آن رها میشود کم باشد این حادثه اتفاق نمیافتد. راجع به سقوط آزاد اجسام میگوید هر یک از اشیا در موضع طبیعی خود که نیرو از اطراف به طرزی بر آن وارد بشود که تعادل آن حفظ بشود، اینطور عمل میکند. بعد میگوید اگر این تعادل به هم بخورد در چه صورتهایی چه اتفاقهایی خواهد افتاد. میگوید در خلأ سرعت اجسام سنگین و سبک، کوچک و بزرگ، جسم مخروطی که بر نوک تیز خود حرکت کند و جسم مخروطی که بر قاعدهی بزرگ خود حرکت کند، سرعت همهی آنها یکسان است. اینها برای هزار و صد سال پیش است. در خلأ سرعت حرکت اجسام یکسان است. اختلاف حرکت اجسام با اشکال مختلف به خاطر فرق آنها در ملأ یعنی جایی که خلأ نیست و مقاومت محیطهایی چون هوا، آب و غیر آنها است. باید اندازهی مقاومت هر محیط را حساب کرد و من میتوانم حساب کنم. این که عرض میکنم قانون دوم حرکت هست یا نیست؟ میگوید هر حرکت بیتردید در زمان واقع میشود. نیروی شدیدتر موجب حرکت سریعتر میشود. این حرکت را در زمانی کوتاهتر محقق میکند. هر چه نیروی وارد بر جسم بیشتر باشد، سرعت آن بیشتر و زمان وقوع حرکت کمتر است. اگر شدت نیرو بینهایت شود سرعت بینهایت خواهد شد. آنگاه دیگر حرکت زمان نخواهد داشت. شکستن سد زمان در حرکت است و شدیدترین حرکتی خواهد بود که برای ما قابل تصور نیست. با این نیرو کارهای بسیار عظیمی میتوان کرد لذا سلب زمان در سرعت ناشی از نهایت شدت است. بعد به روایاتی از حضرت امیر(ع) اشاره میکند و میگوید حضرت امیر(ع) یک وقتی به آب اشاره میکنند و میگویند از این آب میتوان روشنایی در آورد. یعنی تبدیل انرژی آب به برق است. فرمودند از آب میتوان روشنایی در آورد. بعد به یک سنگ یا جسمی اشاره کردند و گفتند از دل این جسم میتوان روشنایی در آورد. یعنی همین هسته و شاید به یک معنا اشاره به اینها و از این قبیل است. یا طرف به حضرت امیر(ع) میگوید من خیاط هستم و چشمان من به درستی نمیبیند. فرمودند یک سنگی را به تو میگویم. برو و اینطور عمل کن و موقع خیاطی آن را به چشم خود بزن تا بتوانی درست ببینی. این در واقع ابداع عینک است. این که عرض میکنم قانون سوم حرکت هست یا نیست. هنگامی که حلقهای میان دو نیروی جاذبه قرار بگیرد نیروی وارد بر آن حلقه از هر یک از دو نیرو موجب مقاومت حلقه در برابر نیروی دیگر است. این برای هزار و پنجاه سال پیش است. در این حرکت اگر یکی از دو نیرو بر دیگری غلبه کند اینگونه نیست که از طرف دوم بر حلقه نیرویی وارد نشود. بلکه آن نیرو هست اما مغلوب است. نیروی ضعیفتر است و اگر نبود، اولی نیازی به تمام نیرویی که صرف کرده، نداشت. یک نمونهی دیگر راجع به جاذبه بگویم. اینها میگویند این که زمین به دور خورشید میچرخد را گالیله کشف کرده است. این مربوط به چه قرنی است؟ اینها میگویند در دو، سه قرن اخیر فلان دانشمند اروپایی این حرف را فهمید. هزار سال پیش در کتاب ابوریحان بیرونی ببینید. ایشان میگوید من با «ابن جوزی» مناظرهی مکتوب میکنم. هم راجع به مسائل فلسفی و هم ریاضی و فیزیک مناظره دارم. میگوید ایشان دستگاهی ابداع کرده و میگوید من با دستگاه اثبات میکنم که زمین کروی است و به دور خورشید میچرخد. میگوید من فاصلهی زمین تا خورشید را محاسبه کردهام. مساحت و محیط کرهی زمین را کاملاً محاسبه کردهام. اینها عین عبارت است. میگوید نیروی وارد از طرف خورشید به زمین را محاسبه کردهام. ابو ریحان میگوید بعضیها که فقط آثار یونانی را ترجمه کردهاند میگویند زمین ثابت است. ولیکن من هم به لحاظ فلسفی میتوانم در مورد این بحث بکنم و اثبات بکنم و هم به لحاظ نجوم و فیزیک و قوانین حرکت اثبات میکنم که اینطور نیست. اینها هزار و صد سال پیش در آثار متفکران ما هست. جاذبهی زمین، حرکت زمین به دور خورشید، قوانین حرکت هست. چه کسی اینها را میداند؟ چه کسی اینها را میخواند؟ چه کسی اینها را میگوید. یک تاریخ علمی برای ما و شما ساختهاند که کل این تاریخ جعلی است. طبق این تاریخ تمام این علوم از قرن 17 و 18 و 19 شروع شده و همه هم در 4، 5 کشور اروپایی بوده است. همهی اینها دروغ است. خود جورج سارتن میگوید اگر کتابهای امثال «ابن هیثم» فیزیکدان و نورشناس برجسته نبود اصلاً امکان نداشت که گالیله و نیوتن این چیزها را بگویند. کتابهای بالینی اینها آثار آنها بود. همهی اینها ترجمه است. ولی آنها قشنگ تاریخ میسازند و ما داشتههای خود را به نداشته تبدیل میکنیم. یک مورد دیگر هم این است که میگوید خواجه نصیر سه نوع نیرو را از هم تفکیک کرده است. در «شرح اشارات» و در بحث فلسفی خود این کار را کرده است. یک، نیروهایی که در زمانهای مختلف از آنها عمل واحد سر میزند. مثل تیراندازانی که تیرهایشان در زمانهای مختلف مسافت محدود طی کند. بیشک نیرویی که تیر را در مدت زمان کمتری به هدف برساند شدیدتر از نیرویی است که تیر را در مدت زمان بیشتری به هدف میرساند. اما اگر عمل غیر متناهی باشد حرکت بدون زمان خواهد شد. خواجه نصیر میگوید من توضیح میدهم که چطور میتوانید حرکت بدون زمان باشد. خواجه یک تعبیر دیگری در جایی دارد و از انرژی که در درون زمین و در درون اجسام است بحث میکند. خواجه نصیر برای چه زمانی است؟ وقتی مغولها به ایران حمله کردند و ایران را به خاک توبره کشیدند. چون تمدن اسلامی از دو طرف مورد حمله قرار گرفت و شکست خورد. یکی از طرف شرق مغولها و از طرف غرب صلیبیها آمدند. در دورهی اخیر هم که باز از اروپا و غرب و آمریکا آمدند و آخرین بقایای تمدن مسلمین را در صد سال پیش نابود کردند. حالا این انقلاب دوباره شروع بازسازی تمدن اسلامی است و ما باید به این چشم به آن نگاه بکنیم. اگر میخواهی تمدن بسازی باید از کلیشههایی که غرب در فیزیک و شیمی و فلسفه و جامعهشناسی و حقوق و تاریخ برای شما ساخته بیرون بیایید. اگر نه هم که نوکر هستی. تا آخر باید ترجمه بکنی. حالا سوال این است که ما تا کجا میخواهیم ترجمه بکنیم؟ آنها پانصد سال آثار امثال خواجه نصیرها و فخر رازیها و ابن سیناها را ترجمه کردند. ما هم الان بیش از صد سال است که یکسره ترجمه میکنیم. غیر از ترجمه که کاری نمیکنیم. اینها از این میترسند که شما از لاک ترجمه بیرون بیایی و وارد عرصهی تولید فکر و تولید علم بشوی. این است که خطرناک است که میگوید جمجمهی ایرانی و شرقی کجا و جمجمهی اروپایی کجا؟ یکی از اینها گفت پشت مخچهی بعضی از نژادها یک دمبلیچهای است که بعضیها ندارند. اینها قدرت خلاقیت دارند و آنها ندارند. امام در دهان او زد و گفت آن دمبلیچه، دمبلیچه مخ نیست، بلکه دم خودت است. خود تو دم داری و میخواهی بر بقیه آقایی کنی. کدام مخ و مخچه را میگویید؟ شما صد سال است که بر مخ ملت ما زدید. زمان شاه که نمیگذاشتند کسی تولید علم و تولید فکر بکند. خلبان ما میگفت کارشناس آمریکایی درجه سه به ژنرال ما اجازه نمیداد وقتی آچار به هواپیما میاندازد نزدیک بشود. اجازه نمیدادند جلو بیایید. در زمان جنگ هم بچههای ما مثل شهید چمران بشکه را از طول بریده که اولین زیردریایی ایرانی را بسازد. جیپ را تبدیل به زرهپوش کرده است. بله، از آنجا شروع شد و حالا ماهواره میفرستد و بچههای ما موشک با دو هزار کیلومتر برد میفرستند. از آنجا شروع شد. از وقتی شروع شد که ما در عملیات خیبر و بدر فشنگ برای جنگیدن کم آوردیم. خدا را شاهد میگیرم در شرق دجله روی خاک به دنبال فشنگ میگشتیم. مهمات نمیرسید و کم بود و آن طرف با انواع و اقسام سلاحها میزدند. از اینجا شروع شد که حالا به اینجا رسیدهایم. اینها میخواهند شما برای بقیهی ملتها الگو نشوید. فقط یک نمونهی دیگر که عرض میکردم را تکمیل کنم. میگوید دستهی دوم نیرویی است که عمل را پیوسته در زمانهای مختلف انجام میدهد. همچون تیراندازانی که زمان حرکت تیرها در فضا متفاوت باشد. نیرویی که زمان آن بیشتر است شدیدتر است از نیرویی که زمان آن کمتر است. قسمت سوم نیروهایی هستند که اعمال متعدد و متوالی از آنها سر بزند. مثل تیراندازانی که تیرهای متعدد پرتاب بکنند. نیرویی که تعداد عمل بیشتری از آن سر بزند شدیدتر از نیرویی است که تعداد عمل کمتری از آن سر میزند. در این قسم نیز اگر عمل غیر متناهی باشد تعداد بینهایت خواهد بود. در آن قسمت میگوید زمان نامتناهی باشد. در قسمت اول هم میگوید اصلاً حرکت زمان نخواهد داشت. خواجه نصیر در جای دیگری راجع به اجتماع نیروی گرانش و فشار نیروهای وارده از خارج به جسم میگوید هنگامی که جسم بین دو نوع کشش از زمین و از بیرون مواجه میشود و نیروهای دوگانه، نیرویی که از درون جسم به جسم وارد میشود، یعنی نیروی هستهی جسم، و نیرویی که از بیرون به جسم وارد میشود. عملاً دو نیرو در مقابل یکدیگر مقاومت میکنند. نیروی جاذبه و نیروی طبیعی است. در این مقابله اگر نیروی قاصر یا خارجی غلبه کند طبیعت شیء مقهور واقع میشود. یعنی اصلاً نوع ماهیت جسم عوض میشود. اگر یکی از این نیروها قویتر باشد ماهیت جسم عوض میشود. یعنی یک ماده بود و به مادهی دیگری تبدیل میشود. سپس موانع و نیروهای خارجی موجب میشود که این میل اندک اندک زایل شود و قوا و نیروهای طبیعی متناسب با این کاهش زیاد بشود. هر چه نیروی بیرونی کم بشود، نیروی درون و ساخت درونی در جسم و ماده غلبه میآید تا سرانجام طبیعت باقیماندهی میل را از بین ببرد. در این حال در جسم دیگر گرایش به هیچ سو نخواهد بود و در تعادل مطلق شبه خلأ خواهد ایستاد. بعد میگوید ما میتوانیم در زمین محیط خلأ ایجاد کنیم. میگوید به شاگردان خود هم گفتهام. حالا شما ببینید که او این کارها را وسط حملهی مغول کرده است. میگوید به شاگردهای خود گفتهام که روی اتاق خلأ کار کنیم که چطور در اتاق خلأ ایجاد کنیم تا بتوانیم تعادل قوا را بین نیروهای دو جانبه ایجاد کنیم و به حالتی برسیم که دیگر بر جسم هیچ نیرویی وارد نشود. آنگاه ببینیم در این محیط آیا میتوان بر روی جسم کار انجام داد؟ یعنی میتوان در خلأ تغییراتی در جسم ایجاد کرد؟ میگوید انواع و اقسام نیروهایی که بر جسم وارد میشود را میتوان محاسبه کرد و باید محاسبه کنیم و اگر این محاسبه صورت بگیرد تحولاتی بزرگ رخ خواهد داد. در زندگی و در صنعت و در همه چیز تحولات بزرگی رخ خواهد داد. راجع به حرکت و زمان حرف میزند. راجع به این که نیروی خارجی از قبیل تفاوت غلظت یا رقیق بودن چیزی است که حرکت در آن صورت میگیرد مثل هوا و آب که موانع بازدارندهی حرکت است. راجع به حرکت و زمان متنهایی از نهصد و پنجاه سال پیش داریم که میگوید زمان به حرکتی تعلق دارد که میتواند متصل باشد. چنین حرکتی وضعی و دوری است. چنانچه حرکتی وضعی و دوری بر منظومهها و کرات حاکم است، چنین حرکتی را در اجسام میتوان مورد تصور قرار داد. او میگوید میتوان این را تخیل و تصور کرد. این اتصال و نیروها تماماً قابل اندازهگیری است. باید آن را از مقولهی کمیت دانست. آن هم از نوع کم متصل دانست. زمان کمیتی برای یک پدیدهی متغیر یعنی حرکت است. این کمیت حرکت ماهیت حرکت را تشکیل میدهد. زمان کمیت حرکت است منتها نه بر حسب مسافت بلکه از جهت تقدم و تأخر که قابل جمع نیستند. راجع به نرمی و سفتی میگوید این که جسم نرم است که با فشار جسم میگویند جسم فرورفتگی پیدا کرد میگوید آن چه که یونانی و غربیها قبلاً گفتهاند این بوده که جسم نرم آن چیزی است که انگشت به آن فرو میرود و جسم سخت آن چیزی که انگشت در آن فرو نمیرود. این مورخ علم میگوید پیشرفت علم و صنعت در جهان اسلام نسبت به دورهی ماقبل خودش در غرب و شرق عالم مقایسهی یک فوق دکتری امروز با یک کلاس دوم ابتدایی است. سه پدیده را در نرم و سفت بودن اشیا باید در نظر داشت. یک حرکت، دو انعطاف شکل، سه استعداد پذیرش است. عدم فرورفتگی، بقای شکل و نوع مقاومت هر جسم و ماده مهم است. سوال این که آیا مقاومت ماده را چگونه میتوان تغییر داد؟ در برابر چه نیروهایی؟ سوال بعدی آن است که آیا صلابت همان مقاومت است؟ هوای دمیده شده در خیک ماست هم مقاومت دارد ولی سفت نیست. سفتی و صلابت استعداد شدید برای اثرناپذیری است. نرمی و سفتی دو کیفیت هستند که جسم به جهت آنها استعداد اثرپذیری و عدم اثرپذیری از عوامل حاصل در تغییر شکل را دارد. میگوید یکی از برنامهها و اهداف ما باید این باشد که میزان انعطاف و نرمی و سفتی را در تمام اجسام محاسبه کنیم که ببینیم چطور میتوان اینها را برای چه کارهایی تغییر داد. شما میدانید که اولین بار ساعت را اینجا ساختند و به آنجا فرستادند که وقتی به پادشاه فرانسه شارلمانی هدیه داد، در میدان مرکزی پاریس ساعت را نصب کردند. وقتی سر ساعت زنگ زد، مردم در پاریس روی خاک افتادند و گفتند شیاطین آمدهاند. میگوید آن موقع مسلمانها 25 نوع ساعت ابداع کرده بودند. حتی راجع به سلاح گرم میگوید اولین بار سلاح گرم توپخانه توسط مسلمانها درست شده است. این که میگویند نبوده اشتباه است. اولین بار در قرن سیزده میلادی یعنی هشتصد سال پیش توپخانههای مسلمانها در یکی از جنگهای صلیبی در یک محور که مسلمانها شکست خوردند این توپها غنیمت به دست صلیبیها و اروپاییها میافتد. دو عدد از این توپها را بر میدارند و به انگلیس میبرند و از روی آن کپیسازی میکنند. این اولین بار است. میگوید اولین باری که مسلمانها توپ زدند سربازان صلیبی روی خاک افتادند و فرار کردند و گفتند شیاطین از آسمانها آتش بر سر ما میریزند. بعد که برای اولین بار اینها این دو توپ را غنیمت گرفتند به انگلیس بردند و کپیسازی و مشابهسازی کردند و تازه شروع شد. خیلی از این ابداعات و اختراعات اینطور است. الان به شما میگویند کشف قارهی آمریکا کریستوف کلمب در قرن 16 میلادی انجام داده است. این دروغ است. اصلاً آنها با کمک کشتیرانان و ملوانان مسلمان به آنجا رفتند. چون آنها از مدتها قبل به آنجا رفت و آمد داشتند و تجارت میکردند. اینها وقتی به آنجا رفتند سکههای ضرب لا اله الا الله اسلامی در قارهی آمریکا دیدند. به دروغ میگویند ما کشف کردهایم. اینها رفتند و آنجا را اشغال کردند. آنجا کشف شده بود، اینها آنجا را اشغال کردند. اقیانوسنوردی هم همینطور است. اولین کشتیهای اقیانوسنوردی برای دانشمندان مسلمان است. استفاده از قطبنما در اقیانوسنوردی برای مسلمانها است. کشتی این اروپاییها هیچ وقت از ساحل فاصله نمیگرفته است. چون گم میشدند. این نقشههای دریایی، خشکیها و دریاها که زمین کروی است، تجارت بینالملل همگی کار اینها بوده است. این بعد علمی است. یک نکته هم از بعد سیاسی عرض کنم. من فقط اینجا یک سند برای شما میخوانم. به این عبارت دقت بفرمایید. راجع به این است که آیا دورهی امپریالیزم تمام شده یا نه. مسئلهی اصلی اینها نه علمی است و نه حقوقی است. مسئلهی اصلی اینها سیاسی است. ما جواب علمی و حقوقی میدهیم و آنها پیله کردهاند برای این که آنها به دنبال این جواب نیستند. هنوز هم مهمترین اهرمها و روابط اقتصادی و سیاسی و نظامی و رسانهای در دنیا در اختیار 5، 6 کشور است و اینها کل نظام اخلاقی، حقوقی، فرهنگی و اقتصادی جهان را میخواهند کنترل بکنند. از دو طریق هم این کار را میکنند. یکی قوانین بینالملل و شورای امنیت و سازمان انرژی اتمی است که تمام قوانینی که اینجا مینویسند یک طرفه است. مثلاً یک نمونه را بگویم. اینها میگویند کشورهای دارندهی سلاح اتمی دو دسته هستند. مشروع و نامشروع. حالا اگر گفتید چه کسانی مشروع هستند؟ حالا اصلاً معلوم نیست ملاک این چیست. بر چه اساسی یک عده مشروع و یک عده نامشروع هستند. حالا چه کسانی مشروع هستند؟ اینها در قوانین رسمی اینها است. آمریکا، انگلیس، فرانسه، روسیه و چین هم چون آمد و قدرت جهانی شد. اینها مشروع هستند. بقیه هر کس که بمب اتم دارد نامشروع است. حالا چه کسانی دارند؟ به هند و پاکستان و اسرائیل که خودشان دادهاند. در جنگ قدرت شرق و غرب غربیها و آمریکاییها به پاکستان دادند و روسها هم به هندیها و چینیها دادند. ملاک اینها چیست؟ طبق این ضوابط ملاک مشروع و نامشروع داشتن بمب اتم چیست؟ میگوید هر کس دارد مشروع است. اصلاً عین عبارت این را آوردهام که بخوانم ولی میترسم شما خسته بشوید. هر کس تا الان دارد مشروع است ولی از این به بعد دیگر همه نامشروع هستند. یعنی هر کسی زودتر گرفته مشروع است. جالب است که تنها کشوری که از بمب اتم استفاده کرده، یعنی آمریکا رئیس پلیس بمب اتم است و او میگوید نهخیر، الان نه، مذاکره فلان باشد. این خیلی جالب است. یعنی جنایتکار جنگی که باید محاکمه بشود رئیس امنیت هستهای جهان شده است. خریت از این بالاتر برای بشر جدید و بشر مدرن قابل تصور نیست. این فوق خریت است. مضحک و کمدی است. اگر فیلم این را بسازیم و در کرات دیگر نشان بدهیم میخندند و میگویند اینها دیوانه هستند. میگویند یک کرهای پیدا کردهایم که همهی آنها خل هستند. یعنی آنهایی که مجرم هستند رئیس امنیت میشوند. کجای دنیا چنین چیزی پذیرفته است؟
هشتگهای موضوعی